مخاطب با موسیقی به اصطلاح پاپ امروز مثل آدامس برخورد می نماید، چطور پای کاسبان به حوزه فرهنگ باز می گردد؟!

به گزارش وبلاگ پاورست، میدیا فرج نژاد آهنگساز کشورمان، از وجود مافیا و تهیه کنندگانی در عرصه موسیقی گفت که تنها به فکر سود و تجارت و کاسبی خود هستند و دغدغه هنر ندارند.

مخاطب با موسیقی به اصطلاح پاپ امروز مثل آدامس برخورد می نماید، چطور پای کاسبان به حوزه فرهنگ باز می گردد؟!

، این روز ها پا در بحث هر هنری که می گذاریم، حرف و سخن از مافیایی است که به عده ای فرصت کار می دهد و عده ای دیگر را کنار می گذارد؛ گروهی که دغدغه هنر و هنرمند را ندارند و تنها به بعد تجاری آن فکر می نمایند. از قضا این اتفاق در هنر موسیقی و سینمای ما هم افتاده است و این روز ها پای درد دل هنرمندان متعهد که می نشینیم مدام از گروهی می گویند که دست و پای هنرمندان اصیل را بسته اند و آن ها را از میدان هنر کنار زده اند و فقط با هنر تجارت و سود می نمایند.

در این میان به نظر می رسد با بازاری و تجاری شدن هنر، موسیقی اصیل کشورمان در میان جوانان و نسل امروز رو به فراموشی است. به نظر می رسد گوش شنیداری جامعه پر شده از ترانه ها و موسیقی های کم محتوا و گذرا و دیگر جایی برای فهم و ادراک موسیقی اصیل ایرانی ندارد. درباره این موضوع و ابعاد مختلف آن با میدیا فرج نژاد آهنگساز و نوازنده موسیقی ایران گفت و گو نموده ایم که در ادامه آن را می خوانید:

موسیقی ایرانی، مهجور نیست

من از نگاهی فراتر به این قضیه نگاه می کنم؛ معتقدم اگر عدم توجه نسل جوان فعلی به موسیقی اصیل ما واقعی باشد، باید بنشینیم و دلایل آن را آنالیز کنیم. گرچه موسیقی اصیل ایرانی با موسیقی پاپ متفاوت است و مردم پسند بودن موسیقی پاپ لزوما در موسیقی ایرانی دیده نشده و در ذات آن نیست؛ اما این بدان معنا نیست که موسیقی ایرانی، موسیقی مهجوری است. مدت های مدید (حتی می توان گفت نزدیک به چند قرن) موسیقی اصیل ایرانی، بهترین موسیقی کشور ما بوده است. البته من کماکان معتقدم موسیقی اصلی کشور ماست؛ چون آنچه ما به اسم موسیقی همه پسند یا اصطلاحا پاپ می شناسیم، برای نگه داشتن مخاطب، مدام شکل و شمایلش عوض می گردد و سعی می نماید از یکسری جلوه های ظاهری و دلبری و طنازی ها استفاده کند. مخاطب هم با این طور موسیقی ها مثل آدامس رفتار می نماید (آن را جویده و بعد از اینکه طعمش رفت بیرون می اندازد). شما اسامی خوانندگانی را می بینید که مدام هستند و ناگهان دیگر نیستند! باید آنالیز کنیم و ببینیم چرا فضای موسیقی کشور به این سمت و سو رفته است؟ به نظر من متولیان فرهنگی کشور و سیاست گذاران در این زمینه به شدت کوتاهی نموده اند.

آنچه امروز به عنوان موسیقی اصیل منتشر می گردد را مقایسه کنید با آنچه با همین عنوان 15 سال پیش ارائه می شد. من و هم نسلانم سردمدار این قضیه بودیم که تغییراتی را در موسیقی ایرانی به وجود بیاوریم؛ در ابتدا مخالفت های عمده ای با ما شد و سعی کردند به هر شکل ممکن راه ما را سد نمایند؛ چون طبعا آن کسانی که به عنوان نسل پیش از ما در موسیقی فعالیت می کردند، تعصباتی داشتند، اما ما این تعصب را نداشتیم و کوشش خود را کردیم که شکل موسیقی ایرانی را به روزتر کنیم.

تفاوت بین سنت و اصالت هم دقیقاً همین جا شکل می گیرد؛ تا یک دهه پیش هر خبرنگار جوانی که روبروی من می نشست، از واژه موسیقی سنتی استفاده می کرد، در صورتی که ما می دانیم سنت ها دچار تغییر می شوند. خیلی از سنت ها در قدیم بوده اند که دیگر نیستند. خیلی از سنت ها هم در چند دهه گذشته در موسیقی بوده اند که امروزه اثری از آن ها نیست؛ اما اصالت ها باقی مانده اند یعنی اصل موسیقی باقی مانده است. چه کسی می تواند بگوید آنچه امروز من و همکارانم به عنوان موسیقی اصیل منتشر می کنیم، منطبق با آن چیزی است که 20 سال قبل اتفاق می افتاد؟ قطعا این طور نیست.

موسیقی باید از سنین پایین در مدارس به بچه ها آموزش داده گردد

ابتدا به ساکن باید سیاست های کلان برای تمیز دادن موسیقی خوب از موسیقی بد در جامعه، تبیین گردد. شما چطور می توانید توقع داشته باشید که چیزی به عنوان خوراک فرهنگی و آموزش به جامعه ندهید، اما جامعه این آگاهی را داشته باشد. به اندازه ای که به مردم اهمیت و بها داده و آن ها را آموزش دهیم، می توانیم از آن ها توقع داشته باشیم. ما چه آموزشی به یک کودک در این زمینه داده ایم که توقع داریم امروز درست انتخاب کند؟ در کنار آموزه های اخلاقی، دینی و درسی که به کودک آموخته می گردد تا درست و غلط را تشخیص دهد، موسیقی هم باید از سنین پایین در مدارس به بچه ها آموزش داده گردد.

برخی تهیه نماینده ها با استفاده از رانت و تبلیغات، سلیقه مردم را تغییر می دهند

راه دیگری که وجود دارد، مبارزه با جریان های صرفا تجاری در هنر است. تجارت ناگزیر وارد هنر می گردد که لزوما چیز بدی هم نیست؛ وقتی ذات پولساز بودن و پول در آوردن وارد یک هنر می گردد و ما فقط به این نگاه می کنیم که جامعه چه چیزی دوست دارد و به این فکر نمی کنیم که چه چیزی مناسب تر است که به جامعه بدهیم، چشم باز می کنید و یکسری اسامی روی بیلبورد های شهر می بینید که ناگهان بعد از سه سال هیچ کدامشان را نمی بینید. دلیل آن هم وجود تهیه نماینده ها و شرکت هایی است که با استفاده از رانت و تبلیغات، سلیقه مردم را گاهی حتی سریعتر از رسانه رسمی کشور تغییر می دهند. نکته جالب آن است که بعد از مدتی رسانه باید خود را منطبق با این افراد کند. در حوزه موسیقی هیچ نهادی قدرتمندتر از همین تهیه نماینده ها نداریم.

وقتی شما به موسیقی اصیل کشور بها ندهید و آن چیزی که به کرات پخش می گردد اصلا هویت ایرانی نداشته باشد، گوش شنیداری جامعه بعد از مدتی هویت خود را گم می نماید. ما به عنوان یک ایرانی مگر چیزی مهمتر از هویتمان داریم؟! همانطور که از موفقیت یک تیم ورزشی راضی می شویم، می توان به وسیله حوزه موسیقی هم شادی و نشاط وارد جامعه کرد. می توانیم نماینده هویت خود در عرصه بین المللی باشیم. موسیقی ما این توانایی را دارد که در عرصه بین المللی بدرخشد و به عقیده من جزو چهار موسیقی برتر دنیا است. توانایی ها و پتانسیل هایی که در موسیقی ایرانی وجود دارد، به سختی در سایر عرصه های فرهنگی کشور می توان پیدا کرد.

تهیه نماینده یک واژه وارداتی است. ما فقط ترجمه این اصطلاح را وارد کشور نموده ایم، نه مفهوم آن را. تهیه نماینده کسی است که (علاوه بر این که یک رشته تحصیلی در سایر کشور ها برای آن در نظر گرفته شده) می تواند یک قطعه موسیقی را شنیده و تشخیص دهد که دانه به دانه اجزای آن قطعه را چه کسی اجرا کند، آن قطعه به عالی ترین شکل ممکن خواهد رسید؟ او معین می نماید که فلانی باید تنظیم کند، فلانی آهنگسازی کند، چه کسی بخواند، چه شعری خوانده گردد، به چه شکل اجرا گردد تا به یک بسته فرهنگی صحیح برسیم. این چیزی است که در کشور های دیگر وجود دارد.

در کشور ما تهیه نماینده مفهوم دیگری دارد و به سرمایه گذار (یا حتی گاهی آورنده سرمایه) تقلیل پیدا می نماید؛ یعنی پول و سرمایه ای کلان وارد یک حوزه فرهنگی یا یک مجموعه کنسرت می گردد. ما در کشوری زندگی می کنیم که متاسفانه کم کاری در حوزه نظارتی باعث شده قانون حقوق مولفین و مصنفین به هیچ عنوان در حوزه موسیقی اجرا نگردد. شما کافی است سری به میدان انقلاب بزنید تا بتوانید هر آنچه را که موزیسین های ما طی این سال ها فراوری نموده اند را به شکل mp 3 خریداری کنید. یا در خانه خودتان، به وسیله چند کانال تلگرامی یا چند سایت همه آن ها را دانلود کنید. دانلود غیرقانونی به این معنی است که دیگر کسی اصل محصول را خریداری نمی نماید. دوستان حوزه سینما زحمت زیادی کشیدند تا فرهنگ پرداخت حقوق عوامل و سازندگان را جا بیندازند، اما در حوزه موسیقی چنین چیزی اتفاق نیفتاده؛ لذا تنها راه درآمد، سالن های کنسرت شده است. وارد سالن های کنسرت بشوید و آنالیز کنید که چگونه است که در کشور ما تمامی کنسرت های پرفروش و اسامی که به کرات دیده می شوند، آرم چند شرکت بخصوص را همراه خود دارند؟ مگر می گردد ما در کشوری زندگی کنیم که همه چیز به چند نفر ختم گردد؟ چرا این امکان برای بقیه نیست؟ در کشور ما تهیه نماینده شده است کسی که سرمایه را یا از جایی آورده یا از جیب گذاشته.

چطور پای یک فرد کاسب به حوزه فرهنگی یک کشور باز می گردد؟

یک نفر آمد و گفت من دنبال پول هستم. هرکسی آمده کار فرهنگی بکند بفرماید بیرون. آیا باید واضح تر از این گفته گردد تا برخی متوجه آن شوند؟ این دیدگاه، دیدگاه یک بازاری است نه یک تهیه نماینده. سوال این جاست که چطور پای یک فرد کاسب به حوزه فرهنگی یک کشور باز می گردد؟ چرا هیچ ممیزی در این حوزه وجود ندارد؟ چرا محتوا را ممیزی می کنیم، ولی حواشی را که عمدتا خیلی بیشتر از محتوا در کشور ما به آن پرداخته می گردد، ممیزی نمی کنیم؟ چرا به چنین فردی با چنین شخصیتی به راحتی مجوز فعالیت داده می گردد؟ چندی پیش محمد معتمدی حرف درستی زد. او گفت من به این ها می گویم سلطان کنسرت؛ واقعا سلطان کنسرت اصطلاح درستی است. گردش مالی این حوزه بسیار زیاد است. چند وقت پیش یک کنسرت نمایش روی صحنه رفت و من اطلاع دارم که 8 میلیارد تومان برای آن هزینه شد. این حجم از درآمدزایی و تبلیغ چگونه اتفاق می افتد؟ وقتی شما می خواهید یک بیلبورد بگیرید باید هزینه کنید، وقتی تعداد این بیلبورد ها به 10 تا می رسد هزینه کلان می گردد. هزینه این بیلبورد ها بیش از درآمدزایی کنسرت است؛ پس چطور این هزینه ها تامین می گردد؟ چرا این امکان در اختیار دیگران نیست که بروند و این بیلبورد ها را با پنج یا 10 میلیون تومان یا رایگان بگیرند؟

برخی مدیران مسئول برای برخی هنرمندان ریش گرو می گذارند!

ما چیزی به نام مافیا داریم؛ وقتی که امکانات خاص برای افراد خاص مهیا می گردد، ولی دیگر افراد آن جامعه از این امکانات نمی توانند بهره مند شوند، مافیا شکل می گیرد. ما چطور می توانیم به شعر خرده بگیریم، در حالی که جلوی چشم من یک مدیر ارشد در حوزه موسیقی از رئیس شورای شعر درخواست می نماید که به خاطر او فلان شعر را امضا کند. چرا ایشان به خاطر من شعری را امضا نمی نمایند؟ چرا آن عزیز رئیس دفتر موسیقی که در حال حاضر هم بر سر کار نیستند و در زمان خودشان هم به این جریان ها یاری کردند، آن موقع این ریش را برای بنده و سایر هنرمندان گرو نمی گذاشتند؟ چرا برای فلان خواننده آبرویش را می گذارد که دو ماه بعد تصویرش روی تمام بیلبوردهاست و باز همان لوگوی خاص زیر آن است. این مافیا در همه جا هست.

من می توانم اشعاری را برای شما مثال بزنم که حتی از خواندن آن ها هم شرم دارم، اما در سالن های کنسرت ما اجرا شده اند. چه کسی مجوز داده؟ دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. چطور؟ چرا؟ آن عزیزان باید جوابگو باشند. تا نوبت به جوابگویی می رسد مدیر سریع عوض می گردد. در طول ده سال گذشته به صورت ادواری مرتب مدیران تغییر نموده اند. نتیجه این می گردد که تمام قدرت، مجوز ها و سرمایه به جا های خاصی تزریق می گردد.

من و همکارانم جعبه سیاه موسیقی کشور هستیم

امثال من و همکارانم جعبه سیاه های موسیقی این کشور هستیم. اگر به سراغ همکارانم بروید و آن ها هم مثل من به دور از محافظه کاری صحبت نمایند، همین ها را خواهند گفت. چرا ما هیچوقت به خانه موسیقی و حواشی اطراف آن نپرداخته ایم؟ مدیر عامل خانه موسیقی کشور ما، با حفظ سمت مدیر جشنواره فجر شد. مگر می گردد؟! مدیر یک نهاد حقوقی (در حمایت از حقوق هنرمند) چطور می تواند در شورای نظارتی وزارت ارشاد هم باشد؟ یعنی در عین حال هم از حقوق هنرمند دفاع نموده، هم گهگاهی نقش ممیزی را ایفا می نماید و هم نقش اجرایی را به او داده اند. من به عنوان یک هنرمند توانسته ام این مسائل را رصد بکنم؛ چرا ناظران توجه نمی نمایند و دیر عمل می نمایند؟ ضروری است که مسئولان به عرصه فرهنگی کشور ورود نمایند و جلوی فساد مالی را در موسیقی بگیرند.

تنها نکته ای که در خصوص موسیقی اصیل (که در رسانه آن را فاخر هم نامیده ایم) باقی می ماند، این است که وقتی می خواهیم به چیزی افتخار کنیم و آن را نشانه فرهنگی کشور خود بدانیم، باید به همان اندازه هم به آن بودجه اختصاص دهیم و کارشناسانه به آن نگاه کنیم. باید اعتماد جامعه موسیقی جلب گردد تا بزرگان موسیقی کشور بیایند و متولی فرهنگ و موسیقی ما شوند.

شکوفا شدنش صرفاً به معنای مشهور شدن نیست

من پارسا را پیش از برنامه عصر جدید می شناختم. او در جشنواره موسیقی جوان فعالیت می کرد و من به عنوان یک موزیسین همیشه آنچه در جشنواره جوان اتفاق می افتد را رصد می کنم. به نظرم پارسا می تواند آینده بسیار روشنی داشته باشد و در سن و سال خودش جزو بچه های بسیار تواناست. ما استعداد هایی داریم که امکان معرفی شدن از تریبون رسانه را نداشته اند؛ امیدوارم حالا که چنین فرصتی برای پارسا پیش آمده، مسیرش را درست برود و از این شناخته شدن زودهنگام به نحو احسن بهره برداری کند.

پارسا برای من یک استعداد است که باید شکوفا گردد و شکوفا شدن هم صرفا به معنای مشهور شدن نیست؛ آنچه باید اتفاق بیفتد این است که خوراک فرهنگی و تعلیم درست به پارسا داده گردد تا در طول زمان، شاهد شکوفا شدنش در عرصه موسیقی باشیم.

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 29 مهر 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: powersetshop.ir شناسه مطلب: 378

به "مخاطب با موسیقی به اصطلاح پاپ امروز مثل آدامس برخورد می نماید، چطور پای کاسبان به حوزه فرهنگ باز می گردد؟!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مخاطب با موسیقی به اصطلاح پاپ امروز مثل آدامس برخورد می نماید، چطور پای کاسبان به حوزه فرهنگ باز می گردد؟!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید