نقد فیلم قصیده گاو سفید؛ چه طور با یک سرانجام عجیب رشته هایتان را پنبه کنید
به گزارش وبلاگ پاورست، بهتاش صناعی ها کارگردانی است که هنوز بهترین فیلمش را نساخته اما به وضوح نگاه جسورانه ای به سینما دارد. فیلم قبلی اش احتمال باران اسیدی فضایی متفاوت با بقیه آثار سینمای ایران داشت. دنیا خودش را خیلی خوب ساخته بود. به عبارتی فیلم خودبسنده ای بود که می توانستید دنیا کاراکترش را با بازی دیدنی شمس لنگرودی درک کنید. قصیده گاو سفید قرار است فیلم اجتماعی تری باشد. هر چند کارگردان باز هم کوشش می نماید فضای شخصی خودش را داشته باشد اما به هر حال متاثر از یکی از مهم ترین بحث های این سال ها یعنی قصاص است.
قصیده گاو سفید یکی از جسورانه ترین فیلم های سال های اخیر است. داستانش پیرامون یک قصاص اشتباه روایت می شود بدون آن که به صورت مستقیم در مدح یا ذم قصاص داستان سرایی کند. با دو بازی خوب از مریم مقدم و علیرضا ثانی فر که باعث می شود هر چند فیلم ریتم کندی دارد و کشدار است اما بتوانید با کاراکترها و احساسات شان همراه شوید.
مشکل از جایی آغاز می شود که صناعی ها در دل دنیا خودش می خواهد یک درام اجتماعی واقع گرایانه داشته باشد و نمی تواند در روایتش تعادل را رعایت کند. به نظر می رسد برخی از کاراکترهایش را نمی شناسد و در نتیجه شخصیت پردازی هایش با نقص روبه رو هستند. آن بخش هایی از فیلم که به رابطه میان زن و مرد می پردازد جذاب از کار درآمده اما سکانس هایی که کاراکتر مرد محور فیلم می شود که در حقیقت مربوط به بخش اعتراضی قضیه به یک سوژه اجتماعی است فیلم از دست می رود.
آن قسمتی از ایده ای را که در ذهن صناعی ها بوده و تبدیل به اسم فیلم و حضور نمادین آن گاو سفید در محوطه زندان شده، درک نمی کنم. آن قاب چیزی بیشتر از یک قاب صرف اهمیت دارد چون گاو و شیر و انتها بندی آخر که فیلم را خراب می نماید همه به یکدیگر مربوط هستند.
اعتبار فیلم قصیده گاو سفید به سوژه اش برمی شود و بازی بازیگرانش و شیوه نمایش رابطه میان زن و مرد. به این که سردی و کندی فیلم صناعی ها، حتی اگر دوستش نداشته باشید تحمیلی نیست.
نقطه ضعفش این جاست که به نظرم کارگردان تصور غلطی از کاراکتر مردش دارد. در نتیجه تقابل های درونی و بیرونی کاراکتر مرد با خودش و دیگران گاهی مضحک می شود. مثل واکنشی که به سگ همسایه نشان می دهد یا این که در زندگی اش انگار اسم گوگوش را نشنیده و ولنتاین هم برایش یک واژه خارجی است که معنایی ندارد.
خیلی از سکانس های مرد گل درشت برگزار می شود مثل دیالوگ با همکارش درباره تشکیک در مساله قصاص یا سکانسی که مرد نشسته و کارگر سطل آب را زیر پایش خالی می نماید که نشان می دهد مرد چه مشتاق است گناهانش شسته شود.
ما خیلی زود به عنوان ناظر مرد را می شناسیم اما سوال این جاست که چه طور زن او را نمی شناسد؟ سوالی که یک سوم فیلم ذهن مخاطب را درگیر می نماید و در نهایت با یک دیالوگ سرسری که مرد دو روزی مریض بوده و فقط برادرشوهر زن را دیده سر و تهش را هم می آورند. رابطه زن و مرد هر چند در رفتار زن نمودهای جذابی پیدا می نماید، که البته خیلی از آن ها مثل رژ لب زدن جلوی آینه کلیشه شده ولی همچنان کارکرد خودش را دارد، اما برای آغاز رابطه آن ها منطق چندانی از سمت زن وجود ندارد.
کلیشه ها گاهی آزاردهنده می شوند مثل حضور برادرشوهری که به نظر می رسد به شیوه فیلم واکنش پنجم تهمینه میلانی انتظار می رود سرپرست زن باشد وگرنه خانواده شوهرش چشم به حضانت بچه دارند.
همه این نقاط ضعف می توانست قابل بخشش باشد اگر فیلم جایی تمام می شد که به قرینه صحنه ابتدایی با گریه زن در ماشین تمام شود اما بهتاش صناعی ها دور از ذهن ترین انتها را برای قهرمانش رقم می زند تا کل فیلم را با آن بر باد دهد. انتهای که هیچ منطقی برایش متصور نیست و انگار از دنیا دیگری آمده و به دنیا آرام فیلم تحمیل شده است.
درام آرام و درونگرایانه ناگهان تبدیل به یک تریلر جنایی می شود و بدتر از آن گذاشتن سکانسی است که نمی شود فهمید آن چه اتفاق می افتد در ذهن زن گذشته یا واقعیت است. انگار خود فیلمساز هم نمی توانسته تصمیم بگیرد که قهرمانش باید چه طور دست به انتقام بزند.
به این ترتیب کارگردان دنیای را که خلق نموده با دست خودش، با کلیشه های گل درشت میانه فیلم و انتها بندی نچسب و غیرمنطقی، خراب می نماید.
قصیده گاو سفید فیلمی جسورانه است که جسارت هایش ممکن است زمان اکران کار درستش بدهد اما به صرف جسورانه بودن نمی شود آن را فیلم خوبی دانست.
ارزشگذاری فیلم از چهار ستاره: یک ستاره
درباره فیلم های مختلف جشنواره در لندینگ فجر 98 آخرین اطلاعات را کسب کنید.
در روزهای جشنواره فیلم فجر 98 نویسنده خبرنگاران مگ بشوید
منبع: دیجیکالا مگ